فراموش می شوی

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای

مانند مرگ یک پرنده
مانند یک کنیسه‌ی متروکه فراموش می‌شوی
مثل عشق یک ره‌گذر
و مانند یک گل در شب ، فراموش می‌شوی

من برای جاده هستم
آن‌جا که قدم‌های دیگران از من پیشی گرفته
کسانی که رؤیاهای‌شان به رؤیاهای من دیکته می‌شود
جایی که کلام را به خُلقی خوش تزیین می‌کنند
تا به حکایت‌ها وارد شود
یا روشنایی‌یی باشد
برای آن‌ها که دنبال‌ش خواهند کرد
که اثری تغزلی خواهد شد
و خیالی

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
آدمی‌زاد باشی
یا متن
فراموش می‌شوی

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
خبری بوده باشی
و یا ردّی
فراموش می‌شوی

من برای جاده هستم
آن‌جا که ردپای کسان بر ردپای من وجود دارد
کسانی که رؤیای من را دنبال خواهند کرد
کسانی که شعری در مدح باغ‌های تبعید
بر درگاه خانه‌ها خواهند سرود

آزاد باش از فردایی که می‌خواهی
از دنیا و آخرت
آزاد باش از عبادت‌های دیروز
از بهشت بر روی زمین
آزاد باش از استعارات و واژگان من
تا شهادت دهم
هم‌چنان که فراموش می‌کنم
زنده هستم
و آزادم

محمود درویش
مترجم : تراب حق‌شناس

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.