سخن در دهان معطل ماند و چشمانام به زبان عشق با چشمات به گفتگو نشستنه دیروزی بجا ماند و نه فرداییتمامی روزها یکی شدندروز خشنودی تواحمد شوقی شاعر مصری مترجم : سودابه مهیجی
ما با امیدِ صبحِ وصال تو زنده ایمما را ز هولِ این شبِ هجران، نگاه دار...#هوشنگ_ابتهاج
مثل همیشه عالیعالی عالی
ممنونم از مهر و محبت شما خوشحالم که دوست داشتید مانا باشیدبا مهراحمد
ما با امیدِ صبحِ وصال تو زنده ایم
ما را ز هولِ این شبِ هجران، نگاه دار...
#هوشنگ_ابتهاج
مثل همیشه عالی
عالی
عالی
ممنونم از مهر و محبت شما
خوشحالم که دوست داشتید
مانا باشید
با مهر
احمد