رها می کنم تو را

رها می‌کنم تو را
رها می‌کنم تو را

دیگر ترسی ندارم از خشم یا شادی
سیاهی یا سفیدی
سیری یا گرسنگی
عشق یا نفرت

تو مرا به اسارت گرفتی
اما با غل و زنجیری که خود به تو بخشیده بودم
تو مرا سلاخی کردی
اما با چاقویی که از خود من هدیه گرفته بودی
تو مرا سوزاندی
اما در آتشی که خود برافروخته بودم

ای ترس خودم را پس می‌گیرم از تو
دیگر سایه‌ی من نیستی
دیگر تو را در دستانم نخواهم گرفت
دیگر نخواهی توانست در چشمانم زندگی کنی
یا در گوش‌های‌ام ، در صدای‌ام ، در معده و روده‌های‌ام
یا در قلب‌ام ، قلب‌ام ، قلب‌ام ، قلب‌ام
 
نگاه کن ای ترس
حالا من زنده‌ام
و این تویی که وحشت داری از مردن

جوی هارجو شاعر آمریکایی
مترجم : فریده حسن‌زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.