دم به دم حلقه این دام شود تنگتر و من

دم به دم حلقه این دام شود تنگتر و من
دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم

سرپر شور مرا نه شبی ای دوست به دامان
تو شوی فتنه ساز دلم و سوز نهانم

ساز بشکسته ام و طائر پر بسته نگارا
عجبی نیست که این گونه غم افزاست فغانم

نکته عشق ز من پرس به یک بوسه که دانی
پیر این دیر جهان مست کنم گر چه جوانم

گر ببینی تو هم آن چهره به روزم بنشینی
نیم شب مست چو بر تخت خیالت بنشانم

که تو را دید که در حسرت دیدار دگر نیست
آری آنجا که عیان است چه حاجت به بیانم ؟

عماد خراسانی

نظرات 1 + ارسال نظر
sara پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1400 ساعت 01:17

در بهشت ِ تازه ی اردیبهشت

حالِ دنیا هست بهتر از بهشت...!



حالِ ما خوب است از بارانِ تو

از بهارِ جاریِ دستانِ تو



این بهارِ ناب، چون شعرِ تَر است

مثل یک دیدارِ تازه، نوبر است



آسمان ، آیینه کاری می شود

در زمین، آیینه،جاری می شود



می شود با خطّی از باران نوشت:

بهترین ماهِ جهان، اردیبهشت..!



دکتر یدالله گودرزی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.