برایم حرف بزن

برایم حرف بزن
سکوتت را دوست ندارم
سکوتت بوی بغض می‌دهد

از جهانی که آغاز کرده‌ای بگو
آیا آنجا کسی هست
تا با او از تنهایی بگویی
و او بی‌اختیار نوازشت کند ؟

تو ابعاد غم را تصویر کنی
و او لایه‌هایش را بشکافد
تا با هم به روشنایی برسید ؟

راستش را بگو
آیا آنجایی که تو ایستاده‌ای
هنوز از دوستی رگه‌هایی مانده
یا آنجا هم مردم اعتقادشان را
به همه چیز از دست داده‌اند ؟

به گمانم آنجایی که تو ایستاده‌ای را خوب می‌شناسم
گاه و بیگاه سرک می‌کشم
به خیال اینکه بی‌هوا چیزی بگویی
و من کمی با صدایت زندگی کنم

برایم حرف بزن
سکوتت را دوست ندارم
سکوتت بوی بغض می‌دهد

شیما سبحانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.