جاودانگی

اگر زندگی رفتن به مقصدِ بی پایانی از سکوت است
بگذار صدای تو را بر داریم در دلمان
جا سازی کنیم
در خلوتِ مرگ بشنویم

تو مثل هوایی ، آفتاب و آب
و کسی قادر به زدودن جلوه ات از
طراوت زندگی نیست

عشق با صدای تو گامهایش را می شمارد
به سینه ی عاشقی نزدیک می شود

پائیز با زمزمه های تو هماهنگ می کند
برگهای نومید را
که به خاکِ تیره فرو می افتند

تو زمزمه ی موجهایی
وقتی که سپیده
بر اسکله هاجشن می گیرد

تو مقصد و مقصود سرودهایی
مرگ از رنگ صداهاست که
زنده و مرده را باز می شناسد

و تو باز ایستاده ای با دهانی
که از او
جاودانگی می تراود

شمس لنگرودی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.