منتظر باش

منتظر باش
برگشتی برای روزهای سخت دوری
و تبعید هست
منتظر باش
و ما را
در روزهای سختت به خاطر بیاور

مانند دُرناهای کوچک
مانند قُمری‌های عاشق
که در سایه‌‌ی درختِ سدر
به همدیگر پیچیده‌اند
که به بهار سلام می‌دهند
و در لحظه‌های آرام‌ از شب و روز
عاشقانه به گفت‌وگو نشسته‌اند

به یاد آر
ما به گل‌های سرخ
با وجود خارهایشان
عشق می‌ورزیدیم
می‌بوییدیم‌شان
حتی اگر دست‌هامان خونی می‌شد
آیا گل سرخی بی‌خار هم هست ؟
آهی نمی‌کشیدیم
صبر کن ، منتظر بمان
ما هرگز تسلیم نمی‌شویم

این حسرتِ دردناک
به یک نصیحت می‌ماند
زمانش را گذرانده
و روزی به پایان می‌رسد
سیاهی نیز به روشنایی می‌پیوندد
و شما
آن روز را
خجسته و مبارک بدارید

و به خاطر بیار
که ما گل‌ها را
با وجودِ خارهایشان دوست می‌داشتیم
آن‌ها را می‌بوییدیم
با وجود دست‌های خونی‌مان
ولی آهی نمی‌کشیدیم
طاقت بیاور
ما هرگز تسلیم نمی‌شویم

سزن آکسو شاعر ترکیه‌ای
مترجم : فرید فرخ‌زاد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.