سودای عشق خوبان از سربدر کن ، ای دل

سودای عشق خوبان از سربدر کن ، ای دل
در کوی نیک نامی لختی گذر کن ، ای دل

دنیی و دین و دانش در کار عشق کردی
زین کار غصه بینی ، کار دگر کن ، ای دل

زود این درست قلبت رسوا کند به عالم
چست این درست بشکن وین قلب زر کن ، ای دل

مستی ز سر فرونه و ز پای کبر بنشین
پس دست وصل با او خوش در کمر کن ، ای دل

در باز جان شیرین ، تر کن ز خون دو دیده
یعنی که عشق بازی شیرین و تر کن ، ای دل

این جا به دیده جان بینی جمال او را
گر مرد این حدیثی ، آندیده بر کن ، ای دل

از خلق بی‌نظیری ، گفتی : بیار گیرم
گر بی‌نظیر خواهی ، به زین نظر کن ، ای دل

بار طلب چو بستی ، بنشین که خسته گشتم
گر پای خسته گردد رفتن بسر کن ، ای دل

در خلوت وصالش روزی که بار یابی
بیچاره اوحدی را آنجا خبر کن ، ای دل

اوحدی مراغه ای

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد شنبه 16 اسفند 1399 ساعت 09:24

با سلام و احترام
انتخاب هایت عالی و بی بدیل ه
ممنونم از شما

با سپاس از حضورتون
و خوشحالم شعرهای هفتگی را دوست داشتید
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.