زخم تازه

بعد از هر زخم تازه‌ای برمی‌گردی
و هربار
عزیزتر از قبل
هربار عمیق‌تر از قبل
                   
غادة السمان
مترجم : احمد دریس

نظرات 2 + ارسال نظر
دلارام جمعه 26 دی 1399 ساعت 02:22

من تو باشم
در این روز زشت زمستانی
مثل این بلوط های پشت سر هم
چراغ خاموش می ایستم
تا پناه پرنده ای باشم
و با خورشید
پشت خط منکسر
که فضله پرنده بر آن ریخته
لانه میسازم
اما نه...
نیستی
و پست پاکت‌های خالی سیگارم را
برگشت زده
اینجا در پیاده روهای جهان
همه از تو حرف میزنند
و با صدای ریز خدایشان را قسم میدهند
که برگردی
حالا من آب اسبها را عوض کرده ام
و خورشید مثل چشم درخشانشان
در اصطبل میدرخشد
اما نه.....
آدمهای پیاده روهای جهان باران هم بشوند
به مزرعه من و تو نمی بارند
توان رهاندن تو نیست
در آبادی نشسته ام
من آبادی تو هستم
اگر بخواهی
برای آمدنت با خدا زرگری حرف میزنم

Manizheh دوشنبه 22 دی 1399 ساعت 19:31

سپاس از حضورتون بزرگوار
زنده باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.