ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
این نامهی آخرین من است
و از اینپس نامهای در کار نخواهد بود
این واپسین ابر خاکستریست
که بر تو میبارد
و بعد از آن باران را نمیشناسی
این آخرین جام شراب است در سبوی من
و بعد از آن دیگر
نشئهای نیست و شرابی نه
این آخرین نامهی دیوانگیست
و پایانِ کودکانهها
و بعد از من دیگر
صفای کودکی و سرخوشی جنون را نمیشناسی
من عاشقت شدم
چون کودکی فراری از مدرسه
که گنجشکها را در جیبش پنهان میکند
و شعرها را
من با تو بودم
کودک اوهام ، سرگردانی ، تناقض
من بچهی شعر بودم و نوشتارِ دیوانهوار
اما تو
زنِ شرقیِ خانگی
در انتظارِ سرنوشت
میان خطوطِ فنجانهای قهوه
و ازدحام خواستگاران
چه تأسفآور بانویِ من
بعد از امروز
دیگر در نوشتههای آبی نخواهی بود
و در برگبرگِ نامهها
در گریهی شمعها
و کیفِ نامهرسان
در عریانیِ مستی
و بادبادکهای رنگین
و در دردِ شعر نخواهی بود
خودت را از باغهای کودکیام بیرون کردی
و به نثر بدل شدی
نزار قبانی
مترجم : آرش افشار