با هم بودن

نیم‌شب در رؤیا بودم که قناری کنارم آمد
در چشمانش نگریستم
تو آنجا بودی محو ، به‌سان رؤیا
شیدا ، هم‌چون عشق
گفتم چه می خواهی ؟
گفت از رؤیایت بیرون آی
بیرون آمدم
سپس خویشتن را میان رؤیایی دیگر دیدم
و قناری در شکوه شبانه چهچه‌ای سر داد
و چشمانش را برایم گشود
تو آنجا بودی
بودیم شبانه با هم
و در قلب عشق محو شدیم با هم

قاسم حداد شاعر بحرینی
مترجم : ستار جلیل‌زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.