قلبِ تو آرام‌آرام درهم‌ می‌شکند

آنگاه که خشم شعله زد و بالا گرفت
و همدیگر را مرده و نابود خواستیم
شاید نمی‌دانستیم که دنیا
چه جای کوچکی است
برای هردومان
چه بی‌رحمانه تن می‌خراشند تیغ‌های خاطره
این شکنجه‌گرانِ بی‌رحم
و آ‌نگاه در شبی عذاب‌آلود در گوشِ تو می‌خوانند
رفته است محبوبِ تو برای همیشه
و آنگاه از میانِ دودِ عودی که می‌سوزد
با شادی ، تهدید و اضطراب خیره می‌شوند به تو
با چشمانی که توانِ گریز از آن نیست
و قلبِ تو آرام‌آرام درهم‌ می‌شکند

‌آنا آخماتووا
مترجم : احمد پوری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.