عشق دوران جوانی

مرا به خواب عشق اول جوانیم رجوع داده‌ای
به من بگو چگونه من جوان شوم ؟
بگو چگونه این جهان جوان شود ؟
بگو چگونه راز عاشقان عیان شود ؟
عطش برای دیدن تو سوخته زبان من
به من بگو عطش چگونه بی زبان بیان شود ؟

تو مهربان من ، بیا کنار پنجره
و پیش از آنکه قد نیمه تیرسان من کمان شود
بهار را به من نشان بده
بگو که سرو سرفراز ما دوباره در چمن چمان شود

به چهره‌ها و راهها چنان نگاه می‌کنم که کور می‌شوم
چه مدتی است دلربا ندیده‌ام تو را ؟
تو مهربان من بیا کنار پنجره
هلال ابروان خویش را
فراز بدر چهره ات برابرم نشان
که خشکسال شعر من شکفته چون جنان شود

رضا براهنی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.