در سلسله عشق تو ، مغموم و صبورم

در سلسله عشق تو ، مغموم و صبورم
نازم بکش ای دوست ، که مظلوم و صبورم
 
رندان همگی فرصت دیدار تو دارند
غیر از من دل ساده ، که محروم و صبورم
 
در شهر تو ای دوست ، چنین زار و غریبم
در دست تو امروز ، چنان موم و صبورم
 
دل بد مکن ، اندیشه پرواز ندارم
حاجت به قفس نیست ، که مصدوم و صبورم
 
هر گز نکنم عشق تو را پیش کسی فاش
در پرده اسرار تو مکتوم و صبورم
 
دنیای عجیبی است ، ز آلودگی خلق
گریانم از این درد ، که مصدوم و صبورم

معینی کرمانشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.