تو چه هستی ؟ که هستی ؟

و تو را
گاهی چون دریا می‌بینم
گاهی قطره‌ای از دریا
گاهی چون آفتاب می‌بینم
گاهی تراشه‌ای از آفتاب
تو چه هستی ؟ که هستی ؟
که می‌آیی و نمی‌آیی
نه نوری ، نه خدایی ، نه سایه‌ای
پس اگر عشق منی
بیا با هم برقصیم
که به من اشتیاق بیاموزی
و من به تو شیفته‌گی را

مهاباد قره‌داغی شاعر کرد عراقی
مترجم : موسی بیدج 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.