ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
از تو چنان رؤیایی ساختهام
که حقیقت خود را نیابی
آیا هنوز زمان آن نرسیده که تو را
در آغوش بگیرم ؟
و آن دهان
و آن سرچشمهی صدا را
بوسه باران کنم ؟
از تو چنان رؤیایی ساختهام
که بازوانام عادت کردهاند
سایه ی رؤیایت را در آغوش بگیرند
و چشمدرچشم هم بدوزند
بی آنکه واقعا دور تنات تنیده باشند
شک نکن
اگر روزی با حقیقتِ تو
که روزها و سالهاست تسخیرم کرده است
روبهرو شوم
به سایهای بیش بدل نخواهم شد
آه ! تو ای تردید عاشقانه
بسیار رؤیا ساختهام از تو
آنقدر که دیگر وقت آن رسیده است که بیدار شوم
ایستاده میخوابم
تمامقد
رو به زندگی
رو به عشق
و رو به تو
تنها تو را میبینم
آنقدر در رویاهایم پیشانی و لبهایت را لمس کردهام
که لمس حقیقی آنها گویی رؤیایی بیش نیست
آنقدر خوابت را دیدهام
با تو راه رفتهام
حرف زدهام در رؤیا
و با سایهی تو خوابیدهام
که دیگر از من چیزی نمانده است
من سایهای شده است
در میان اشباح و سایهها
سایهای که لحظه به لحظه
با شادی
روی عقربهی ساعت خورشیدی زندگیِ تو
قدم برمیدارد
روبر دسنوس
مترجم : مریم قربانی
L! Keee+
سپاس از حضورتون
مانا باشید
با مهر
احمد