عشق تو را اختراع کردم

عشق تو را اختراع کردم
که زیر باران
بی‌چتر نمانم
عشق تو را اختراع کردم
مثل کسی که به تنهایی
شبانگاه
زیر آواز می‌زند
بی‌آن‌که بترسد
آن‌هنگام که عاشق می‌شویم
حافظه‌ی ما
با عطر و اشک و بوی سیب
آغشته می‌شود
قلب‌ها را هراسی فرا می‌گیرد
انتظار
بر روی میز کافه‌ها
جا خوش می‌کند
گذشته‌ها از جلوی نگاه‌مان
در خیابان‌ها رد می‌شود
 فریاد ماشین‌ها و شلوغی را نمی‌شنویم
حتا بوق ممتد عروسی‌ها را
و فریاد عزاها را
من مرگ‌ام را در غار خلوت‌های‌ام
آماده نمی‌کنم
چون مردمی که آماده ی مرگ‌اند
به خراش‌های اندوه
گوش نمی‌دهم
فقط تو را دوست می‌دارم
و از این اختراع پشیمان نمی‌شوم

غاده السمان
مترجم : میسون پرنیایی‌فرد

نظرات 2 + ارسال نظر
معصومه یکشنبه 23 شهریور 1399 ساعت 10:01

ظاهرا اینجا محدودیت ارسال کامنت داره
همگی تک به تک عالی و بینظیر بودن
دستمریزاد

با درود و سپاس فراوان از حضورتون
و خوشحالم شعرهای هفتگی را دوست داشتید
در ضمن من متوجه محدودیتی که گفتید نشدم
مانا باشید
با مهر
احمد

Manizheh شنبه 22 شهریور 1399 ساعت 09:30 http://engmoochesh95.mihanblog.com/

سلام و عرض ادب

بسیار عالی ، ممنون از انتخاب اشعار زیبای این هفته

*********

با درود و سپاس فراوان از حضور دائمی تون دوست گرامی
خوشحالم شعرهای این هفته را نیز پسندید
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.