‍آغوش تو کافی‌ست

آغوش‌ تو برای دل من کافی‌ست
و بال‌های من برای آزادی تو
آن‌چه بر روح‌ات خفته است
با دهان من به بهشت روانه خواهد شد

فکر و خیال هر روزه در وجود توست
تو می‌رسی
به‌سان حجامت گل‌ها توسط شبنم
با نبودن‌ات افق را محو می‌کنی
به‌سان موج در پروازی ابدی هستی

گفته بودم
تو آوازی هستی در باد
مانند کاج‌ها ، مانند دکل‌ها
به‌سان آنان افراشته و کم‌حرفی
و تو غمناک می‌گردی به ناگاه
مانند سفردریایی

تو به‌سان جاده‌ای قدیمی جمع می‌کنی
همه‌چیز را در خودت
تو سرشار از پژواک و نواهای دل‌تنگی‌آوری
و من آنگاه بیدار شدم که پرندگان خفته در روح‌ات
پرگشوده و رفته‌ بودند

پابلو نرودا
مترجم : شیرین حسین‌پور

نظرات 1 + ارسال نظر
معصومه شنبه 22 شهریور 1399 ساعت 09:28

ممنونم از همراهی تون
زنده باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.