گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من

گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من
هیچ مباش یک نفس غایب از این کنار من

نور دو دیده‌ی منی دور مشو ز چشم من
شعله‌ی سینه‌ی منی کم مکن از شرار من

یار من و حریف من خوب من و لطیف من
چست من و ظریف من باغ من و بهار من

ای تن من خراب تو دیده من سحاب تو
ذره آفتاب تو این دل بی‌قرار من

لب بگشا و مشکلم حل کن و شاد کن دلم
کآخر تا کجا رسد پنج و شش قمار من

گفت خنک تو را که تو در غم ما شدی دوتو
کار تو راست در جهان ای بگزیده کار من

مست منی و پست من عاشق و مِی پرست من
برخورد او ز دست من هر کی کشید بار من

گفتم وانما که چون زنده کنی تو مرده را
زنده کن این تن مرا از پی اعتبار من

عشق کشید در زمان گوش مرا به گوشه‌ای
خواند فسون فسون او دام دل شکار من

جان ز فسون او چه شد دم مزن و مگو چه شد
ور بچخی تو نیستی محرم و رازدار من
 
مولانا

نظرات 1 + ارسال نظر
منیژه شنبه 22 شهریور 1399 ساعت 09:40 http://moocheshetg.mihanblog.com/

گفتم
برایم شعر بفرست
اما
نه شعرهایی که عاشقان دیگرت
برای تو می گویند
نه شعرهایی که عاشقان دیگرت
در آن
مرگ خود را
به خاطر تو
آرزو می کنند
گفتم
برایم شعر بفرست
و حالا می گویم
هر که شعر خوبی گفت
برایم بفرست
حتی
شعرهایی که عاشقان دیگرت
برای تو می گویند
می خواهم بدانم
دیگران که دچار تو می شوند
تا کجای شعر پیش می روند
تا کجای عشق
تا کجای جاده ای که من
در انتهای آن ایستاده ام

افشین یداللهی

" برگرفته از وبلاگ مزین شما "

سلام و عرض ادب

امیدوارم حالتون خوب باشه

و هفته بسیار خوبی رو آغاز کنید

ممنون از انتخاب های زیبای این هفته هم

*********

گر ز هجر تو کمر راست کنم بار دگر
غیر بار غم عشقت نکشم بار دگر

پیرو قافله عشقم و در جذبه شوق
نیست این قافله را قافله سالار دگر

دل دیوانه کشد در غمت ای سلسله مو
هر زمانم به سر کوچه و بازار دگر

یوسف دل به کلافی نخرد زال فلک
می برم یوسف خود را به خریدار دگر

با که نالیم که هر لحظه فلک انگیزد
پی آزار دل زار دل آزار دگر

به شب هجر تو در خلوت غوغایی دل
نپذیرم به جز از یاد رخت یاد دگر

باش تا روی ترا سیر ببینم که اجل
به قیامت دهدم وعده دیدار دگر

شهریار


با سپاس از مهر و محبتتون دوست عزیز
من نیز برای شما و خانواده محترم تون شادی و سلامتی آرزو می کنم
موفق باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.