چگونه دل نسپارم به صورت تو ، نگارا ؟

چگونه دل نسپارم به صورت تو ، نگارا ؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را

چه بر خورند ز بالای نازک تو ؟ ندانم
جماعتی که تحمل نمی‌کنند بلا را

نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
دین دیار ندانم که رسم چیست شما را

مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت ؟
کسی که روی تو بیند به از خزینه دارا

شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم
بیار بوسه ، که امروز نیست روز مدارا

جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد چه می‌کنیم دوا را ؟

صبور باش درین غصه ، اوحدی ، که صبوران
سخن ز خار برون آورند و سیم ز خارا

اوحدی مراغه ای

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.