بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر

بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر
مرا ز خویش بگیر و مرا ز خویش ببر

مرا به حیطه ی محض حریق دعوت کن
به لحظه لحظه ی پیش از شروع خاکستر

به آستانه ی برخورد ناگهان دو چشم
به لحظه های پس از صاعقه، پس از تندر

به شب نشینی شبنم، به جشنواره ی اشک
به میهمانی پرشور چشم و گونه ی تر

به نبض آبی تبدار در شبی بی تاب
به چشم روشن و بیدار خسته از بستر

من از تو بالی بالا بلند می خواهم
من از تو تنها بالی بلند و بالا پر

من از تو یال سمندی، سهند مانندی
بلند یالی از آشفتگی پریشان تر

دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد
مرا ببر به زمین و زمانه ای دیگر

قیصر امین پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.