ای آنکه از دیار من آخر گریختی

Save Pasargad Committee

ای آنکه از دیار من آخر گریختی
چون شد که از تو باز نیامد نشانه‌ای ؟
از بعد رفتنت نشناسم جز این دو حال
رنج زمانه‌ای و گذشت زمانه‌ای

در کوره راه زندگی‌ام جای پای تست
پایی که بی گمان نتوانم بدو رسید
پایی که نقش هر قدمش نقش آرزوست
کی می توانم اینکه به هر آرزو رسید

افسوس! ای که عشق من از خاطرت گریخت
چون‌شد که یک‌نظر نفکندی به سوی من ؟
می‌خواستم که دوست بدارم تورا هنوز
زیرا به غیر عشق نبود آرزوی من

بیچاره من ، بلازده من ، بی پناه من
کز ماجرای عشق توام جز بلا نماند
از من گریختی و دلم سخت ناله کرد
کان آشنا برفت و مرا آشنا نماند

نادر نادرپور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.