نامه های عاشقانه

باران باران
مانند نامه‌های عاشقانه
بی امان از آسمان فرو می‌ریزد
زمستان ، صدا
و پژواکی تشنه‌ی آغوش
زمستان را دوست دارم
قدم‌زدن‌های شاد تا رسیدن به میعادگاه‌مان
که در میان آب و باران غرق است
زمستان را دوست دارم
آن را قطره‌قطره می‌شنوم
آن را باران ، باران می‌شنوم
مانند صدایی‌ست که به عاشق می‌رسد
بر تن‌ام ببار
که این گریه‌های زمستان
گریه‌های پایان عمر نیست
بلکه نشان ِآغاز است
نشانِ امید

محمود درویش
مترجم : پریسا فرخی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.