وداع آخر

می‌ گفت همدیگر را خواهیم دید
در حالی‌ که هر دو یقین داشتیم
وداع آخر است
اما اصرار داشتیم
دردهایمان را به هم تعارف کنیم
گفتیم به امید دیدار
و من به امید دیدار را
در حالی زمزمه می‌ کردم
که یقین داشتم هرگز باز نخواهم گشت

غادة السمان
ترجمه : سپیده متولی

نظرات 5 + ارسال نظر
لاله جمعه 29 فروردین 1399 ساعت 15:08

ممنون بابت نوشته های زیباتون

خواهش میکنم دوست گرامی
خوشحالم که دوست دارید
مانا باشید
با مهر
احمد

پوری پنج‌شنبه 21 فروردین 1399 ساعت 20:35

ترجمه ضعیفی بود

نظر شما قابل احترام می باشد
مانا باشید
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده دوشنبه 11 فروردین 1399 ساعت 03:45 http://m-bibak.blogfa.com

درود احمد جان کم پیدایی برادر

ممنونم از احوالپرسی ات محمد عزیز
کمی مریض احوال بودم
بحمدالله حالم خوب است
زنده باشید
با مهر
احمد

Manizheh جمعه 1 فروردین 1399 ساعت 14:56 http://engmoochesh95.mihanblog.com/

با خوبی‌ها و بدی ها، هر آنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد،
سالی دیگر گذشت
روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد

از حضورتون و آرزوی خوب تون سپاسگزارم خانم منیژه عزیز
مانا باشید
با مهر
احمد

Manizheh سه‌شنبه 20 اسفند 1398 ساعت 22:19 http://engmoochesh95.mihanblog.com/

سلام و عرض ادب

درود فراوان

سپاس از مهر و محبت شما
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.