کم کم عاشق ات شدم

کم‌کم عاشق‌ات شدم
هر روز کمی بیش‌تر از دیروز
بیش از همیشه زمستان امسال عاشق‌ات شدم
در برف و سرما

ببین چه زود گرم گرفتیم
وقتی هوا رو به سردی می‌رفت
وقتی مردم لباس گرم می‌پوشیدند
وقتی درختان عریان می‌شدند

عاشق‌ات شدم
مثل گلی که سر از برف بیرون ‌می‌آورد
مثل اجاقی که گرم‌ام می‌کند

تمام عمر هیچ‌وقت
هیچ‌کس را چنین دوست نداشته بودم
مثل پرنده‌ای که در برف پِیِ دانه می‌گردد
عاشق‌ات شدم

می‌گویم این‌ وقت صبح
چرا ترسان به آسمان نگاه می‌کنی ؟
می‌گویی خورشید درآمده
برف‌ها آب می‌شوند انگار

رامیز روشن 
مترجم : عذرا جوانمردی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.