خیال تو دل ما را شکوفه باران کرد

خیال تو دل ما را شکوفه باران کرد
نمیرد آن که به هر لحظه یاد یاران کرد

نسیم زلف تو در باغ خاطرم پیچید
دل خزان زده ام را پر از بهاران کرد

چراغ خانه ی آن دلفروز روشن باد
که ظلمت شب ما را ستاره باران کرد

دو چشم مست تو نازم به لحظه های نگاه
که هر چه کرد به ما ناز آن خماران کرد

من از نگاه تو مستم بگو که ساقی بزم
چه باده بود که در چشم نازداران کرد

به گیسوان بلندت طلای صبح چکید
ببین که زلف تو هم کار آبشاران کرد

دو چشم من که شبی از فراق خواب نداشت
به یاد لاله ی رویت هوای باران کرد

به روی شانه چو رقصید زلف او ز نسیم
چه گویمت که چه با جان بیقراران کرد؟

هزار نغمه ز بلبل به شوق یک گل خاست
چنین هنر غم دلدادگی هزاران کرد

گلاب می چکد از خامه ات به جام غزل
شکفته طبع تو را روی گلعذاران کرد

مهدی سهیلی
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.