با چشم هایش

امروز
ساعت شش و سی و دو دقیقه‌ی بعدازظهر
نشست مقابلم
بر نیمکتی سنگی
در نقطه‌ای گنگ از شهری غریب
و ناگهان
چند بار
شلیک کرد توی سینه‌ام

آه
با چشم‌هایش
شلیک کرد
توی سینه ام

مصطفی مستور
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.