پیش از آنکه به خواب بروم

پیش از آنکه به خواب بروم
همین جا کنارم نشسته بودی
گفتی : اگر خوابت برد
و از دلتنگیت مردم چی ؟
اگر بیدار شدی
در انتظار بوسه ات
مرده بودم چی ؟
می شود خیالم را
گوشه ی خوابت گره بزنم ؟
نگاهت می کردم که خوابم برد
حالا در خواب من
نیستی
مرا گذاشته و رفته ای
امکان نداشت مرا در تنهایی ام
جا بگذاری
امکان نداشت خانه را جهنم کنی
اتفاق ناگواری افتاده است
تا می آیم فکر کنم
چی از من ساخته و با من چه کرده ای
باورم نمی شود
با این کلمات
زبانم می سوزد
امکان ندارد اینهمه وقت
از من بی خبر باشی
عشق من
می دانم اگر بیدار شوم
و چیزهایی که دیده ام
برات تعریف کنم
شاخ در می آوری
از خنده روده بُر می شوی
می گویی : من ؟
عجب خواب هایی می بینی
دیگر چی دیدی ؟
تعریف کن بخندیم آقای من
این خواب چقدر کش می آید
بگذار این کابوس را بگذرانم
بگذار بیدار شوم
همه را برات تعریف می کنم
این خواب هم مثل سربازی تمام می شود
گل قشنگم
اگر در جنگ کشته نشوم
اگر زنده بمانم
چشم هام را باز می کنم
می بینم کنارم نشسته ای
خم شده بر صورتم
من در انتظار یک لبخند
تو در انتظار یک بوسه
مگر نمی شود ؟

عباس معروفی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.