ای ردیف غزلم ، ورد زبانم ، نفسم

ای ردیف غزلم ، ورد زبانم ، نفسم
حاکم گستره ی فن بیانم ، نفسم

تو چه کردی که دلم این همه خواهانت شد ؟
حکم کرده است فقط با تو بمانم نفسم

گوشه ی دنج اتاقم شب شعری برپاست
گرم چندین غزل پر هیجان ام نفسم

بیستون چیست ؟ بگو تا دل البرز بِکن
امتحان کن به گمانم بتوانم نفسم

چه شده راحت من ، این همه ناآرامی ؟
غرق تشویش شدی من نگرانم نفسم

بسته ای بار سفر را به کجاها بی من
من که همراه تر از هر چمدانم نفسم

زندگی بی تو اگرمرگ نباشدزجراست
با تو تنظیم شده هر ضربانم نفسم

شب سپید است ، کنارتوتنم نورانی ست
با تو خورشید ترین ماه جهانم ، نفسم

محمدعلی بهمنی
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.