سحرگاهان بیدار می‌شوی

سحرگاهان بیدار می‌شوی
سرمست از عطر شادی
و از پنجره‌ی کابین بیرون را می‌نگری
امواج سبز را
روی عرشه پیچیده در پالتو خز
گوش به ضربان آرام موتور می‌سپاری
و دیگر به چیزی فکر نمی‌کنی
جز دیدار او
که بدل به ستاره‌ای شده
و آنگاه هر ساعت با هر نسیم شور دریا
جوان‌تر می‌شوی

آنا آخماتووا
مترجم : احمد پوری  
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.