تسخیرم کن
مرا میهن خود گردان
مهرویی باش مستبد
پرچمی برافراز از رنگ چشمانات
سرودی از گیتار صدایت
سپاهی از سربازان زیباییات
تسخیرم کن
نگذار جز تو
در روح من
گلی بشکفد
پروانهای به پرواز درآید
رودخانهای بخروشد
تسخیرم کن
دختری باش دیکتاتور
مرا به زندانی ببر که زندانباناش تویی
از شکاف درِ آهنی بپایَم
به زنی دیگر اگر فکر کردم
گُردهام را به تازیانه ببند
از گرسنگی بمیرانَم
ناخنهایم را از بیخ بکش
مهرویی باش مستبد
بوی زنی دیگر اگر
از یکی شعرم شنیدی
تصویر زنی دیگر اگر
در یکی واژهام دیدی
صدای پای زنی دیگر اگر
از یکی حرفام شنیدی
شعرهایم را کور کن
واژههایم را دار بزن
حرفهایم را ترور کن
کتابهایم را در حوض اسید بریز
تسخیرم کن
مرا میهن خود گردان
سوگند به گیسوانات
سلاح بر زمین خواهم گذاشت
با دستهگلی سفید
دست به هوا بر خواهم داشت
تسخیرم کن
مهرویی باش مستبد
مهرویی سنگدل
دیکتاتوری تمام
دیکتاتوری خونآشام
قباد جلیزاده
مترجم : رضا کریم مجاور