شاید می‌شد که امشب بخوابم


اگر هرگز در آغوشت نبودم
هرگز با تو نرقصیده بودم
هرگز عطر شیرینت را نفس نکشیده بودم
شاید می‌شد که امشب بخوابم

اگر هرگز دستت را نگرفته بودم
این همه نزدیک نبودم
به آن بوسیدنی ترین لب‌ها در جهان
هرگز این همه نخواسته بودم
که زبانم را بر خط کوچک چانه‌ات بکشم
شاید می‌شد که امشب بخوابم

اگر این همه مشتاق نبودم
که بدانم شب‌ها خرناس می‌کشی یا نه
بالشتت را بغل می‌کنی یا نه
بیدار که می‌شوی چه می‌گویی
اگر قلقلکت بدهم
از ته دل می‌خندی یا نه

اگر این جادو
این پریشانی
این آرزو
می‌شد که متوقف شود

اگر می‌شد بپرسم  این سوال را
که دارم برای پرسیدنش جان می‌دهم
اگر می‌شد
که خوابت را نبینم
شاید می‌شد که امشب بخوابم

نیکی جیووانی
مترجم : آزاده کامیار

نظرات 1 + ارسال نظر
مهربانو A2M2 جمعه 2 اسفند 1398 ساعت 21:44

دیدنت گرچه شادی آمیز است
ولی از غصّه نیز لبریز است
در من این حالت دو گانه ز تو
التقاط بهار و پاییز است
شادی دیدنت ندیده دلم،
با غم رفتنت گلاویز است

هرچه زیباتر است آمدنت
رفتنت بیشتر غم انگیز است
حسین منزوی

با هواپیمای کاغذی خیالم
با صفای احساست
به سویم پرواز کن
سرزمینی های سحر آمیزرا سر سبز خواهی دید
و من بلندترین تاج درخت خواهم شد
تا به تو سایه و سر پناه بخشم
از دو دستت
دو بال فرشته بساز
برایم بازیچه رویا واندکی هم آرامش به ارمغان آور
اما قبل از اینکه چیزی بگوئی
به عشق شکوفای قلبم نگاه کن

آلدا مرینی
ترجمه : سیدابوالحسن هاشمی نژاد


ممنونم از همراهی تون و شعر زیبایی که نوشتید مهربانو عزیز
موفق باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.