تو را خواستن

تو را خواستن
چشم می خواهد ، دارم
لب می خواهد ، دارم
دست می خواهد ، دارم
پا هم می خواهد ، که دارم

تو را خواستن
بوسیدن می خواهد ، بلدم
آغوش گرفتن می خواهد ، بلدم
عاشقی هم می خواهد ، که بلدم

خودت نگاهم کن
که نخواستنت
شجاعت خواست ، نداشتم
منطق خواست ، نداشتم
عقل هم خواست ، که نداشتم

دارو ندارم به هم ریخته
چه دارم ؟ چه ندارم ؟
کاش از خواب بیدار شوی
بیایی و ببینی میان این برگه ها
وسط حساب کتاب ها درحال گم شدنم
بی هوا ببوسی ام و بگویی دار و ندارت منم

بگو
حساب و کتاب فقط حساب کتاب بوسه هایمان
باقی اش را شعر کن

حامد نیازی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.