وقتی به دنیا آمدم

وقتی به دنیا آمدم
شب بود
اما مادرم آهنگ صبح را می‌خواند
بعدها
هرگاه به افق‌ها نگاه می‌کردم
پدرم می‌گفت
به زودی صبح می‌دمد
در تاریکی به دنیا آمده‌ام
به همین خاطر
چشم و ابروی من سیاه است
و جسمم ضعیف و ناتوان
زخمی نیز
در قلب دارم که هرگز خوب نخواهد شد
من چهل و دو سال است به دنیا آمده‌ام
اما این شب دراز
هنوز به پایان نرسیده
آه خدای من
چقدر ستاره باید افول کند
تا این صبح بدمد ؟

احمدجان عثمان
ترجمه‌ : رسول یونان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.