رباعیات ابوسعید ابوالخیر

در سلسله عشق تو جان خواهم داد
در عشق تو ترک خانمان خواهم داد

روزی که ترا ببینم ای عمر عزیز
آن روز یقین بدان که جان خواهم داد
=======
گر عشق دل مرا خریدار افتد
کاری بکنم که پرده از کار افتد

سجاده پرهیز چنان افشانم
کز هر تاری هزار زنار افتد
=======
دردا که درین زمانه پر غم و درد
غبنا که درین دایره غم پرورد

هر روز فراق دوستی باید دید
هر لحظه وداع همدمی باید کرد
=======
از چهره عاشقانه‌ام زر بارد
وز چشم ترم همیشه آذر بارد

در آتش عشق تو چنان بنشینم
کز ابر محبتم سمندر بارد
=======
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زفان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
=======
عاشق چو شوی تیغ به سر باید خورد
زهری که رسد همچو شکر باید خورد

هر چند ترا بر جگر آبی نبود
دریا دریا خون جگر باید خورد
======
دلخسته و سینه چاک می‌باید شد
وز هستی خویش پاک می‌باید شد

آن به که به خود پاک شویم اول کار
چون آخر کار خاک می‌باید شد

ابوسعید ابوالخیر

نظرات 1 + ارسال نظر
faeze یکشنبه 26 آبان 1398 ساعت 17:27

گر بر سر من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد..
لطفا اصلاح کنید.. با تشکر

با سپاس از حضورتون و دقتی که داشتید دوست گرامی
ولی باید متذکر شوم زفان همان زبان است و زفان نام ماضی و قدیمی زبان است
اگر شما در لغت نامه دهخدا و معین و عمیدهم جستجو کنید به این مطلب پی خواهید برد
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.