به‌من یک تار مو دادی امانت

به‌من یک تار مو دادی امانت
که بی‌تو سوز دل با او بگویم
مرا تا یک نفس در سینه باقی‌ست
امانت‌دار این یک تار مویم

تو می‌دانی که در هر تار مویی
ز مو باریک‌تر صد راز باشد
اگر مو را زبان آشنا نیست
مرا چشم حقیقت باز باشد

نه پنداری که پیمانی که بستیم
از این یک تار مو محکم نگردد
به‌گیسوی دلاویز تو سوگند
که یک مو از وفایم کم نگردد

تو هم ای روشنی‌بخش حیاتم
نمی‌گویم مرا پیوند جان باش
نمی‌گویم به دردم مرهمی نه
به قدر تار مویی مهربان باش

چو مو باریک باشد رشته‌ی عمر
بیا قدر جوانی را بدانیم
بیا با تار جان پیمان ببندیم
بیا تا پای جان با هم بمانیم

فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.