آفتابی ترین وسوسه ی پاییز

آفتابی ترین وسوسه ی پاییز
خواستنی ترین برگ ریزان باغ عمرم
ای به قربان ستاره باران چشم هایت
طلوع کن
میان سفره ی هر روزمان
ای ساحل ندیده ترین
کشتی طوفان زده
آرام بگیر در آغوش پر التهابم
صبح است
طلوع کن
طلوع کن ای پنهانی ترین
زاویه ی نگاهم
تو آنی که همیشه
در هر شعر
متولد می شوی
پس طلوع کن
طلوع کن ، میان این
قافیه های پر سکوت
طلوع کن

علیرضا اسفندیاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.