مگذر ز ما که خاطر ما در قفای تست

مگذر ز ما که خاطر ما در قفای تست
دل بر امید وعده وجان در قفای تست

سهلست اگر رضای تو ترک رضای ماست
مقصود ما ز دنیی و عقبی رضای تست

زین پس چو سرفدای قفای تو کرده‌ایم
ما را مران ز پیش که دل در قفای تست

گردن ببند مینهم و سر ببندگی
خواهی ببخش و خواه بکش رای رای تست

تنها نه دل بمهر تو سرگشته گشته است
هر ذره‌ئی ز آب و گلم در هوای تست

آزاد گشت از همه آنکو غلام تست
بیگانه شد ز خویش کسی کاشنای تست

ای در دلم عزیزتر از جان که در تنست
جانی که در تنست مرا از برای تست

این خسته دل که دعوی عشق تو می‌کند
سوگند راستش بقد دلربای تست

خواجو که رفت در سر جور و جفای تو
جانش هنوز بر سرمهر و وفای تست

خواجوی کرمانی

نظرات 1 + ارسال نظر
ناهید دوشنبه 12 شهریور 1397 ساعت 21:19 http://tabicaran.blogfa.com/

بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را
چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را

ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را

کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را

لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده
که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را

به آب چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده
که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را


انوری

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟

چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟

جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم
از پی دوستی تو به بلا افتادم

حاصلم از غم عشق تو نه جز خون جگر
من بیچاره به عشق تو کجا افتادم؟

پایمردی کن و از روی کرم دستم گیر
که بشد کار من از دست و ز پا افتادم

تا چه کردم، چه گنه بود، چه افتاد، چه شد؟
چه خطا رفت که در رنج و عنا افتادم؟

چند نالم ز عراقی؟ چه کند بیچاره؟
که درین واقعهٔ بد ز قضا افتادم

فخرالدین عراقی


ممنونم از توجه شما دوست گرامی
شاد باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.