ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دو بار زیسته بود
یک بار بر بالهاى اندوه سوار و
یک بار
بالهایش از اندوه
دو بار زیسته بود
یک بار شبیه خودش و
یک بار در کشمکشِ خود بودن
دو بار زیسته بود
یک بار عشقى پنهانى داشت و
یک بار
پنهانى ، عشقِ کسى بود
در جزیرهاى
که آدمهایش از درختها کمتر بودند
و هر نقطهى آبى ، اقیانوسى بود در شعرى
دو بار زیسته بود و اما
هزار بار مردن را چشیده بود
بر هر روى سکهى زندگى
سیدمحمد مرکبیان