کاش من هم همچو یاران ، عشق یاری داشتم

کاش من هم همچو یاران ، عشق یاری داشتم
خاطری می خواستم یا خواستاری داشتم

تا کشد زیبا رخی بر چهره ام دستی ز مهر
کاش چون آیینه ، بر صورت غباری داشتم

ای که گفتی انتظار از مرگ جانفرساتر است
کاش جان می دادم اما انتظاری داشتم

شاخه ی عمرم نشد پر گل که چیند دوستی
لاجرم از بهر دشمن کاش خاری داشتم

خسته و آزرده ام ، از خود گریزم نیست ، کاش
حالت از خود گریزِ چشمه ساری داشتم

نغمه ی سر داده در کوهم ، به خود برگشته ام
که به سوی غیر خود راه فراری داشتم

محنت و رنج خزان این گونه جانفرسا نبود
گر نشاطی در دل از عیش بهاری داشتم

تکیه کردم بر محبت ، همچو نیلوفر بر آب
اعتبار از پایه ی بی اعتباری داشتم

پای بند کس نبودم ، پای بندم کس نبود
چون نسیم از گلشن گیتی گذاری داشتم

آه ، سیمین حاصلم زین سوختن افسرده است
همچو اخگر دولت ناپایداری داشتم

سیمین بهبهانی 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.