همه با یار خوش و من به غم یار خوشم

همه با یار خوش و من به غم یار خوشم
سخت کاری است ولی من به همین کار خوشم

بلبلی همچو مرا  باغ جنون  باید باز
که در آن آب و هوا با گل و با خار خوشم

تلخ و شیرین جهانِ گذران می گذرد
با می تلخ و خیال لب دلدار خوشم

روزم ار تیره شد و بختم اگر خفت چه غم
با شب هجـر تو  و دیده بیدار خوشم

نرگس مست تو آموخت به من درس فسون
که سیه مستم و با مردم هشیار خوشم

گرچه در چنگ رقیبان همه شب می رقصی
من هم از بوی تو ای طرّه طرّار خوشم

دست و پاها زدم و سست نشد حلقه دام
تا در این بند شدم سخت گرفتـار خوشم

کوری چرخ که یک چرخ نچرخید به کام
مست می چرخ زنان در سر بازار خوشم

هرکسی گرم به کاری است در این خانه عماد
من  بدین  طبـع پرآشوب گهربار خوشم

عماد خراسانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.