نام تو

نامت
گل‌‌واژه‌ای به سپیدای ماهتاب و سپیده است
با عطر باغ اطلسی
و دشت‌های گرم شب‌بوهای دشتستان

نامت گلِ هزار بهارِ نیامده است
نامت تمام شب‌هایم
و گستره‌ی خمیده‌ی رویاهایم را
پر می‌کند
و در دهانم
مانند ماه در حوض
مد می‌شود

نامت در چشمانم
چون لاله سرخ
چون نسترن سپید
و مثل سرو ، سبز می‌ایستد

نامت مژگانم را در می‌گیرد
نامت در جانم
گُر می‌گیرد

منوچهر آتشی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.