شب نیز مانند توست

شب نیز مانند توست
شب طولانى که خاموش مى‌گرید
در ژرفاى دل
و ستارگان که خسته گذر می‌کنند
گونه بر گونه‌اى مى‌ساید

از لرزش سرما
یکى
تنها و گم‌گشته در تو
به خود مى‌پیچد
لابه‌کنان
در تب تو

قلب بیچاره لرزان
شب درد مى‌کشد و چشم به‌راه سحر است
با چهره مغموم ، اندوه نهانى
و تبى که ستارگان را اندوهگین مى‌سازد
یکى چون تو ، چشم‌انتظار سحر است
خیره شده به چهره‌ات در سکوت

دراز کشیده‌اى به زیر شب
چون افق محصور و مرده‌اى
اى قلب بیچاره لرزان
در روزگارى دور ، تو سپیده‌دم بودى

چزاره پاوزه
مترجم : ماریا عباسیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.