رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است

رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است
به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است

کرشمه‌ای بکند ، صدهزار دل ببرد
ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است

اگر برفت دل از دست ، گو : برو که مرا
بجای دل ، سر زلف نگار در چنگ است

از آن گهی که خراباتیی دلم بربود
مرا هوای خرابات و باده و چنگ است

بدین صفت که منم ، از شراب عشق خراب
مرا چه جای کرامات و نام یا ننگ است ؟

بیار ساقی از آن می ، که ساغر او را
ز عکس چهره تو هر زمان دگر رنگ است

بریز خون عراقی و آشتی وا کن
که آشتی بهمه حال بهتر از جنگ است

فخرالدین عراقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.