گذرگاه زندگی

در گذرگاه های خون
تنم در تنت
شبی بهاری ست
و کلام آفتابی ام در بیشه زار تو
بدنم در موطن کار
گندمی ست سرخ

در گذرگاه های ریشه
من شبم ، من آبم
من بیشه زاری که پرچم دار است
من زبانم ، من تنم
من جوهره ی آفتابم

در گذرگاه های شبانه
بهار از تن من
گندم شب از تو
آفتاب بیشه زار از تو
آب منتظر از تو
تو موطن کار ، عجین با تن من

در گذرگاه های آفتاب
شبم در شب تو
نورم در نور تو
گندمم در موطن تو
بیشه زار تو در زبان من

در گذرگاه های تن
آب است در شب
تن من در تن تو
بهار ریشه هاست
بهار آفتاب ها

اکتاویو پاز
ترجمه : نواب جمشیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.