ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نسیم خوش خبر ، از نور چشم من چه خبر ؟
همیشه در سفر ، از بوی پیرهن چه خبر ؟
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری ، گل قاصد ، برای من چه خبر ؟
به رغم خسرو از آن شهسوار شیرین کار
برای تیشه زن خسته کوهکن ، چه خبر ؟
پرندگان پر و بالتان نبسته هنوز
از آن سوی قفس از باغ ، از چمن چه خبر ؟
به گوشه ی افق آویخت چشم منتظرم
که از سهیل چه پیغام و از یمن چه خبر ؟
نشسته در رهت ای صبح چشم شب زده ام
طلایه دار زخورشید شب شکن چه خبر ؟
بشارتی به من از از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن ز آمدن چه خبر ؟
به بوی عطر سر زلف او دلم خون شد
صبا کجاست ؟ از آن نافه ی ختن چه خبر ؟
جدا از آن بر و آن دوش ، سردی ای آعوش
از آن بلور گدازان به نام تن چه خبر ؟
برای من پس از او هیچ زن کمال نداشت
نسیم وسوسه از آن تمام زن چه خبر ؟
حسین منزوی