می‌گویم دوستت دارم

به تو می‌گویم بله
می‌گویم نه
می‌گویم بیا
می‌گویم برو
می‌گویم دوستت دارم
می‌گویم برایم مهم نیست
و همه‌ی اینها را یک‌بار و در یک آن به زبان می‌آورم
و فقط تو همه‌ی آنها را متوجه می‌شوی
و هیچ تناقضی بینشان نمی‌بینی
و قلبت به اندازه‌ی کافی برای روشنایی و تاریکی
و تمام طیف‌‌های نور و سایه جا دارد
حرفی نمانده
جز اینکه دوستت دارم

آن چاه عمیق و تاریک
که در آن سکنی گزیده‌ام ترک می‌کنم
بالِ من باش
تا دوباره به سوی خورشید و شادمانی
و سینه‌ی تو پرواز کنم
موهبتی است که زنده‌ام
فقط برای اینکه بتوانم تو را دوست داشته باشم
و غم‌انگیز است در حالی‌که می‌توانم این‌همه دوستت داشته باشم
می‌میرم

غاده السمان
برگردان : اسماء خواجه‌زاده

نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 ساعت 15:46 http://www.zahra1374.blogfa.com

چقدر دلـم رقصیــدن می خواهد!

دستـت حلقـه در کمـرم

تنـم چفتِ تنـت

چشمـ هایت ....
...... مـاتِ چشم هایم..!

تـبـــِ نگـاهت ...
........ و تپـشــِ قلبـم..!

مَــن دلـم فقط رقصیــدن می خواهـد!!!

زهرا محمدزاده المالو
96/1/2

زن
همه چیزش شعر است
چشمش
مویش
بویش
زن که باشی همه کارت شعر از کار در می آید
چای دم کردنت
جانم گفتنت
قاصدک فوت کردنت
اما
مردها همیشه شاعرهای بهتری هستند
مرد که باشی
برای شاعری همیشه
سوژه ای به زیبایی یک زن داری

هستی دارایی


سلام خانم زهرا عزیز
خیلی ممنونم از اینکه یکی از سروده های خودتان را برایم نوشتید
از خواندنش لذت بردم
شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.