ای جان من به یاد لبت تشنه بر شراب

ای جان من به یاد لبت تشنه بر شراب
هر دم بجام لعل لبت تشنه‌تر شراب

در ده قدح که مردم چشمم نشسته است
در آرزوی نرگس مست تو در شراب

ما را ز جام باده لعلت گریز نیست
آری مراد مست نباشد مگر شراب

بر من بخاک پات که مانند آتشست
گر آب میخورم بهوایت وگر شراب

هر دم که در دلم گذرد نیش غمزه‌ات
گردد ز غصه بردل من نیشتر شراب

در گردش آرم جام طرب تا مرا دمی
از گردش زمانه کند بیخبر شراب

هر دم بروی زرد فرو ریزدم سرشک
چشمم نگر که میدهد از جام زر شراب

خواجو ز بسکه جام میش یاد میکنی
در جان می پرست تو کردست اثر شراب

بازا بغربت از می و مستی که نزد عقل
بر خستگان غریب بود در سفر شراب

خواجوی کرمانی

نظرات 2 + ارسال نظر
دلارام سه‌شنبه 19 بهمن 1395 ساعت 18:53

یک زندگی کم است!
برای آن‌که تمام شکل‌های دوستت دارم را
با تو در میان بگذارم..

می‌خواهم هر صبح که پنجره را باز می‌کنی
آن درخت روبه‌رو من باشم، فصل تازه من باشم
آفتاب من باشم،
استکان چای من باشم
و هر پرنده‌ای که نان از انگشتان تو می‌گیرد..
یک زندگی کم است برای شاعری که
می‌خواهد در تمام جمله‌ها
دوستت داشته باشد.

#روزبه_سوهانی

می خواستم سالها برایت سکوت کنم
اما نمی توانستی
نه،نمی خواستی
حرف زدم که بشنوی
شعر نوشتم که بخوانی
و حرف را برای تو
کلمه را برای تو
جمله را برای تو
و سکوت را برای خودم
هجّی کردم
حالا به تنهایی بیشتر فکر می کنم
به اینکه بروم توی خودم چشم بگذارم
و هرگز پیدا نشوم
ببخش
من سکوتم را از تو مخفی کردم

آباعابدین

miss_love جمعه 15 بهمن 1395 ساعت 11:43 http://grave4.honor.es

برایتان موفقیت توام با سر بلندی آرزومندم
شما هم به من سر بزنید واقعا دست گلتون درد نکنه،تشکرررررررررر
96518

سلام دوست گرامی
من به سایت شما سر زدم سایت شما یک سایت آموزش کسب درامد است که با روحیات من سازگار نیست من برای شما ارزوی موفقیت میکنم امیدوارم شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.