حسرت سیر نگاه کردنت


خواب
من را نمی برد
تو را
می‌آورد

تو را می آورد
بی آنکه باشی

حالا تو خوابی و حسرت سیر نگاه کردنت
در دلم بیدار شده
میدانی همیشه همینجور خوابت میکنم
که بنشینم نگاه کنم
تو را سیر

عباس معروفی

نظرات 1 + ارسال نظر
دلارام یکشنبه 16 آبان 1395 ساعت 09:27

همچون ماه که
آرزویی ست برای پلنگ
بر بلندای قله های عشق
برایم دست نیافتنی ترینی
و این همان لحظه ایست که
خودکشی میکند
احساسم برای
بدست آوردنت ...
.
یاور

آتش دیوانه است
وقتی بگیرد
رحم نمی‌ کند
دودمان آدم می‌ سوزد
دود می‌ شود
و تو
نه دیوانه‌ ای نه مستی
همینی که هستی
آتش را هم دیوانه می‌ کنی
وحشی !
موهات را همیشه باز بگذار .

عباس معروفی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.