آنچه دوستش میداری بکشدت

آنچه را عاشقانه دوست می داری بیاب
و بگذار تو را بکشد
بگذار غرقت کند
در آن چه که هستی
بگذار بر شانه هایت بچسبد
سنگینت کند
تو را به سمت پوچی ببرد
بگذار تو را بکشد و تمامت را ببلعد
زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت
دیر یا زود
اما چه بهتر
آنچه دوستش میداری  بکشدت

چارلز بوکوفسکی

نظرات 2 + ارسال نظر
دلارام چهارشنبه 17 شهریور 1395 ساعت 18:51

شعرهایم بوسه میخواهدزلبهای شما
رج به رج واژه به واژه تب دستای شما

واژه هارقص کنان لمس کنن موی شما
چون عروسان رخت برتن روی زانوی شما

نه فقط شعر دلم هم هوس بوی شما
بسرش چون زده. باشد به پهلوی شما.

شاعر؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شب با تو تمام می‌شود
عشق من
یادم باشد راز پرواز را
توی بال‌هات بنویسم
پرت بدهم در آبی آسمان
تا ته سرخی شفق منتظرت بمانم
بیایی بنشینی بر شانه‌ی راستم
و گونه‌ی چپم را ببوسی
بی ترس فردا
بخندی بخندی بخندی
تا تمام شود این دوریِ تلخ شطرنجی
که ما را
بر زندگی حرام کرد
گفته بودم من با نگاه تو آغاز می‌شوم ؟
دل دل نکن پرنده‌ی من
پر بکش
عشق آزادی می‌آورد

عباس معروفی

دلارام چهارشنبه 17 شهریور 1395 ساعت 18:45

گاه یافتن ان چه دوست داری سخت است...
غرق شدن در انهایی که خود نمیدانی چه هستی بد است...
رفتن به سمت پوچی.. ااگر غرق در پوچی باشی چه؟.. اگر خواهان در امدن از هیچی باشی چه؟..گاه تشخیص اینکه چه هستی ؟..چه میخواهی؟ سخت است....

بلعیده شدن در ذات؟...
چه پایان غم انگیزی دارم کشته شدن... محکومم به این نوع رفتن...

کاش انچه دوست دارم را بیابم تا ببینم کشته شدن چگونه است؟... کاش......
من از مردن هراس دارم.......
دلارام

دستم را بگیری و زیر گوشم زمزمه کنی
پشتِ خواب های نا آرامِ تو
چیزی بیش از نگرانی‌ هایِ زنانه نیست
دستت را بگیرم و زیر گوشت زمزمه کنم
پشتِ نگرانی‌ هایِ زنانه ی من
مردی ایستاده
که دیوانه وار دوستش دارم
من هم معتقدم که مردان از مریخ می‌ آیند و زنان از ونوس

نیکی‌ فیروزکوهی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.